سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.persianblog'">

ماهیِ اسیر

پنج شنبه 87/6/28 :: ساعت 2:47 صبح
بلاگ نوشت

 

از عشق نگو،از عشق نگو

من  دیگه  ساده  نیستم

نخواه  که  با  تو  بمونم

من دیگه عاشق نیستم...


¤ نویسنده:مهدیس

چهارشنبه 87/6/27 :: ساعت 12:57 صبح

 

من بی تو magnify

من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛
یک شعر پر از غلط؛
پرنده ای بی آسمان؛

یک نسیم سرگردان
یک رویای نا تمام
من بی تو بهاری غریبم که در برف متوقف مانده
یک جویبار سرد که هیچ وقت به دریا نمی رسد

 یکعشق با شکوه که مجالی برای شکفتن ندارد
بودنت زود گذشت؛ و نبودنت را باور نمی کنم


¤ نویسنده:مهدیس

جمعه 87/6/22 :: ساعت 4:58 عصر

روز اول سایه بودی

ته کوچه ، پشت شمشاد

پشت خواب سبز لادن

یه جایی بین دو میلاد

روز دوم نامه بودی

نامه ای از جنس پولک

عطر سرخ لاله بودی

سیب نازک ، سیب قندک

چه روزایی ، خالی از بغض حسادت

چه هوایی ، پر اکسیژن عادت

چه شب هایی ، همه دلتنگ سپیده

چه صدایی ، پر نت های کشیده

روز سوم ، روز بازی

گل یا پوچ و سنگ و شیشه

خنده ی تو ترد و تازه

ترس من ترس همیشه

روز چهارم خط خطی شد

دفتر مشق سپیده

دست های جوهریمون هم

تو نگو  به گل رسیده

روز پنجم ، روز بوسه

فصل تا ستاره رفتن

با نگاهی مات و خوشبو

چای پاهات و شمردن

ششمین روز من و تو

روز خلق این ترانه

انفجار رود و جنگل

انفجاری عاشقانه ...

                                     شهیار قنبری

 

 


¤ نویسنده:مهدیس

پنج شنبه 87/6/7 :: ساعت 12:51 صبح

 

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن! 

 

 


¤ نویسنده:مهدیس

چهارشنبه 87/6/6 :: ساعت 1:25 صبح

اشک های من نریخت

خیره شدم به جای پاهایی که روی برف گم شد

نه دستم لرزید

نه قلبم

تنها تو رفتی

من مانده ام میان سکوت

و عشقی

بی عین

بی شین

بی قاف...


¤ نویسنده:مهدیس

دوشنبه 87/6/4 :: ساعت 12:49 صبح

هر  گاه صدایت را می شنوم

در من زنی متولد میشود

 که شبیه خودم میخندد

 و شبیه خودم عاشق میشود

هر بار که به تو فکر میکنم

انقراض آغوشم یک نسل به تاخیر می افتد

 و چیزی به نبضم اضافه میشود که در شعر هایم نمی گنجد

کافیست ترا به نام بخوانم

تا ببینی که لکنت

 عاشقانه ترین لهجه ی دنیاست

و چگونه لرزش لبهای من دنیا را به حاشیه میبرد

دوستت دارم

 با تمام واژه هایی که در گلویم گیر میکند

و تمام هجاهایی غمگینی که به خاطر تو تبدیل به شعر میشوند

دوستت دارم با صدای بلند

 دوستت دارم با صدای آهسته

 دوستت دارم با ...

و خواستن تو در من جنینی است

 که نه سقط میشود و نه به دنیا می آید .

 

 یه شعر قشنگ ازطرف یه دوست خوب.مرسی!


¤ نویسنده:مهدیس

جمعه 87/5/25 :: ساعت 1:1 صبح

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش

به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش

می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاهمنبع :عاشقونه دات کام ---- www.ََAsheghoone.com

شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال

می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند باد وصال

ناله می لرزد
می رقصد اشک

آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه شادی بودم

دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست

می روم خنده به لب ‚ خونین دل
می روم از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل


¤ نویسنده:مهدیس

<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
مدیریت وبلاگ
شناسنامه
پست الکترونیک


کل بازدیدها:112318


بازدیدامروز:30


بازدیددیروز:3

 RSS 
 
لینک دوستان من
پر پرواز
یادداشتها و برداشتها
ساحل نشین اشک
سیمرغ
دوزخیان زمین
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
مازیار
ایستگاه دوستی
صحرا
ماهیان آکواریمی
رهگذر
نیلوفرآبی
مسعود
محمد بیرانوند
سیما
در بدران
سارا

لوگوی دوستان من



درباره من
ماهیِ اسیر
مهدیس
آه، ای زندگی، منم که هنوز با همه ی پوچی از تو لبریزم...

لوگوی وبلاگ
ماهیِ اسیر

اشتراک در خبرنامه
 

بایگانی شده ها
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آذر 86
بهمن 86
خرداد87
مرداد 87
شهریور 87
مهر 87
آبان 87
آذر 87
بهمن 87
اردیبهشت 88

اوقات شرعی

طراحی قالب: رفوزه