.persianblog'">
ماهیِ اسیر
به زمین میزنی و میشکنی سخت مغروری و میسازی سرد دیدمت وای چه دیداری وای بی گمان برده ای از یاد آن عهد دیدمت وای چه دیداری وای نه شرار نفس پر هوسی این چه عشقی است که دردل دارم می گریزی ز من و در طلبت باز لبهای عطش کرده من میتپد قلبم و با هر تپشی بخت اگر از تو جدایم کرده ترسم این عشق سرانجام مرا ¤ نویسنده:مهدیس
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:110760 بازدیدامروز:5 بازدیددیروز:19 |
لینک دوستان من |
پر پرواز یادداشتها و برداشتها ساحل نشین اشک سیمرغ دوزخیان زمین عشق من هیچ وقت تنهام نزار مازیار ایستگاه دوستی صحرا ماهیان آکواریمی رهگذر نیلوفرآبی مسعود محمد بیرانوند سیما در بدران سارا |
لوگوی دوستان من |
|
درباره من |
مهدیس
آه، ای زندگی، منم که هنوز با همه ی پوچی از تو لبریزم... |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
مرداد 86 شهریور 86 مهر 86 آذر 86 بهمن 86 خرداد87 مرداد 87 شهریور 87 مهر 87 آبان 87 آذر 87 بهمن 87 اردیبهشت 88 |
|