.persianblog'">
ماهیِ اسیر
کاشکی تاریکی می رفت،فردا میشد صبح میشد،چشمون تو پیدا میشد لبهای ناز تو با قصه ی عشق مثل گل های بهاری وا میشد تا دلم شکوه رو آغاز می کنه دیگه اشکم واسه من ناز می کنه یادته قول دادی پیشم می مونی قصه ی عشق زیر گوشم می خونی نمی دونست دل وا مونده ی من که تو رسم بی وفایی میدونی تا دلم شکوه رو آغاز می کنه دیگه اشکم واسه من ناز می کنه هنوز از عشق تو لبریزه تنم عاشق چشمون ناز تو منم نمی دونم چرا من هم مثل تو نمی تونم زیر قولم بزنم تا دلم شکوه رو آغاز می کنه دیگه اشکم واسه من ناز می کنه
¤ نویسنده:مهدیس
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:112311 بازدیدامروز:23 بازدیددیروز:3 |
لینک دوستان من |
پر پرواز یادداشتها و برداشتها ساحل نشین اشک سیمرغ دوزخیان زمین عشق من هیچ وقت تنهام نزار مازیار ایستگاه دوستی صحرا ماهیان آکواریمی رهگذر نیلوفرآبی مسعود محمد بیرانوند سیما در بدران سارا |
لوگوی دوستان من |
|
درباره من |
مهدیس
آه، ای زندگی، منم که هنوز با همه ی پوچی از تو لبریزم... |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
مرداد 86 شهریور 86 مهر 86 آذر 86 بهمن 86 خرداد87 مرداد 87 شهریور 87 مهر 87 آبان 87 آذر 87 بهمن 87 اردیبهشت 88 |
|