اين چه عشقي است که دردل دارممن از اين عشق چه حاصل دارم
مي گريزي ز من و در طلبتبازهم کوشش باطل دارم
باز لبهاي عطش کرده منلب سوزان ترا مي جويد
ميتپد قلبم و با هر تپشيقصه عشق ترا ميگويد
بخت اگر از تو جدايم کردهمي گشايم گره از بخت چه باک
ترسم اين عشق سرانجام مرابکشد تا به سراپرده خاک
فروغ فرخزاد