• وبلاگ : ماهيِ اسير
  • يادداشت : مي روم
  • نظرات : 4 خصوصي ، 5 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به زمين ميزني و ميشکني
    عاقبت شيشه اميدي را

    سخت مغروري و ميسازي سرد
    در دلي آتش جاويدي را

    ديدمت واي چه ديداري واي
    اين چه ديدار دلازاري بود

    بي گمان برده اي از ياد آن عهد
    که مرا با تو سر و کاري بود

    ديدمت واي چه ديداري واي
    نه نگاهي نه لب پر نوشي

    نه شرار نفس پر هوسي
    نه فشار بدن و آغوشي

    اين چه عشقي است که دردل دارم
    من از اين عشق چه حاصل دارم

    مي گريزي ز من و در طلبت
    بازهم کوشش باطل دارم

    باز لبهاي عطش کرده من
    لب سوزان ترا مي جويد

    ميتپد قلبم و با هر تپشي
    قصه عشق ترا ميگويد

    بخت اگر از تو جدايم کرده
    مي گشايم گره از بخت چه باک

    ترسم اين عشق سرانجام مرا
    بکشد تا به سراپرده خاک

    فروغ فرخزاد

    sghl
    sghl
    سلام