سلام مهديس جان
اين رسمشه كه آژ كني دوستانت رو خبر نكني..اگه من دوستتم منو خبر نكردي...ولي از شعر فروغ لذت بردم..
راستي فرارسيدن ماه مبارك رمضان رو بهت تبريك ميگم...التماس دعا
خوب عزيز من آپم خوشحال ميشم بيايي...
منتظرم
سلام
زيبا بود
در پناه حق
سلام- وبلاگ جالبي داري - خوشحال ميشم نظرتو در مورد وبلاگم بدونم
موفق باشي
حس غم هميشه به شعر زيبايي ميده
سلام عزيزم
منو ببخش كه دير ميام
تو نميدوني من چقدر داغونم
گلم نوشته هات خيلي به دلم ميشينه اگه دير ميام بهت سر ميزنم به خدا از بي معرفتيم نيست
از حال و روز خرابمه
منو ببخش عزيزم
از اين به بعد بيشتر به وب زيبات سر ميزنم
مسافر*
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهايي
چقدر هم تنها
خيال مي کنم ، دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي
دچار يعني عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهي کوچک ، دچار آبي درياي بيکران باشد
چه فکر نازک غمناکي
و غم تبسم پوشيده ي نگاه گيا ه است...
خوشا به حال گيا هان که عاشق نورند
ودست منبسط نور روي شانه آنهاست
نه ، وصل ممکن نيست
هميشه فاصله اي هست
دچار بايد بود
وگرنه زمزمه ي حيرت ميان دو حرف، حرام خواهد شد
وعشق ، سفر به روشني اهتزاز خلوت اشياست
وعشق ،صداي فاصله هاست
صداي فاصله هاي که غرق ابهامند
نه ، صداي فاصله هايي که مثل نقره تميزند
و با شنيدن يک هيچ مي شوند کدر.
سهراب سپهري
زيبا بود بهم سر بزن